خدا عاشق است نويسندگان جمعه 7 تير 1392برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : SiaVash
روزی خواهد آمد که من پشت دیوار تنهاییم تو را یاد آرم... لبخند! اما تلخ! تلخ تر بادامی که در کودکیم به امیدی شیرین نوشیدم ولی آرام ازین درد بی اساس که جانم را سوزاند امروز دیگر در سرم فکر عاشقانه نیست فکر معشوقه هایی که خالصانه به من خیانت کردند ولی دلتنگم! دلتنگه خدایی که سالهاست از او دورم ... و او در سایه زمان مشتاقانه نگاهم میکند تا لحظه ای درنگ کنم و او عاشقانه مفتون نهال خود شود خدایی که در هر ذره وجودم لانه کرده و به من آموخت که عشق فقط لایق حضرت دوست... خدا یا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار نظرات شما عزیزان:
'گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که حتی مزه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی زیبا بود به من هم سر بزنیدونظر بدید خوشحال میشم
خدا آن حس زيبايي است كه در تاريكي صحرا زماني كه هراس مرگ مي دزدد سكوتت را،كسي آهسته مي گويد كنارت هستم اي تنها...!
بسيار زيبابود ![]() ن.ع
![]() ساعت10:27---8 تير 1392
نظرلطف شماست!!!!!!!
ن.ع
![]() ساعت22:05---7 تير 1392
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچۀ لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو... من نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آوارۀ صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم شاعر مرتضی عبدالهی پاسخ: بسیار زیبا و دلنشین همچون خودت... پيوندها |
|||
![]() |